آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

هورا اول شدیم !!!!!!!

سلام مامان و باباهای مهربون و درسای عزیزم روز تولد نی نی وبلاگ مامان مثل همیشه رفت سری بزنه به متولدین همانروز و با نظر گذاشتن و تبریک گذاشتن تو وبشون سهمی از خوشحالیشون داشته باشه . دیدم که نینی وبلاگ هم تولدشه پس کلیک کردم و به نینی وبلاگ عزیز هم تبریک گفتم . تا اینکه چند روز پیش توی نینی تلگراف خوندم که هر کس که در آخرین پست اخبار نینی وبلاگ نظر بذاره به قید قرعه عکس نینیش برای یه هفته در ویترین قرار میگیره . دیگه وقت نشد برم ببینم موضوع چیه .جمعه هم که آخرین مهلت بود اینترنت قطع بود و نتونستم برم تااینکه امروز طرفای ظهر مامانی آرینا موفرفری که همین جا صمیمانه ازش تشکر میکنم بهم...
18 دی 1390

خود کرده را تدبیر نیست

سلام به دختر ورزشکار مامان عزیزم امروز کله سحر که بابا میخواست بره سرکار شماهم اون چشمهای نازت را باز کردی و بهم یه خنده زیبا هدیه کردی . داشتم باهات حرف میزدم و صبح بخیر بهت میگفتم که متوحه شدم بینیت پره و درست نمیتونی نفس بکشی . بابا تا فهمید گفت الان براش تمیز میکنم شما خیلی از این کار بدت میاد پس سرتو به راست و چپ میبردی که بابا نتونه کارشو بکنه . من رفتم آشپزخ ونه که کارای صبحونه را انجام بدم که دیدم بابا دستشو گذاشته روی چشمش و با خودش میگه فکر کنم در آینده دخترم بوکسور بشه فکرکنم در آینده ........ وقتی اومد تو آشپزخونه بهش گفتم داریه با خودت چی میگی ؟ گفت داشتم بینیشو تمیز میکردم نمیذاشت منم به...
16 دی 1390

برای دختر عزیزتر از جانم

  آهوی گریز پای من دختر ناز و زیبای من هر سپیده دم با پرتوخورشید چهره ات در آسمان دلم آغاز می گردد. تبسم نگاهت خواب را از چشمانم می رباید. وقتی غنچه ی لبانت را می گشایی گویی دریچه ای از بهشت به رویم گشوده است . بوسه برگونه ی نرم و بی ریایت  شوق زیستن را در من می پروراند  ای گل من  نگاهت در بوته ی چشمانم  تصویری از بالاترین  هدیه ای از پروردگار است  دوستت دارم   ...
12 دی 1390

این فرشته معصوم من

عزیزم درسای گلم  از همون روزی که به دنیا اومدی خیلی معصوم و آروم بودی و هستی . عزیزم همین دیشب برات پست گذاشتم که شما واکسنتو به سلامت زدی و حالت هم خوبه . ولی از ساعت 2 صبح که بیدار شدی تب داشتی و بیقرار بودی . من وبابایی تا صبح کنارت بیدار بودیم . میدیدیم که چقدر اذیتی . دیگه اشکمون دراومده بود . ولی دخترم . فرشته معصومم با اینکه خیلی خیلی حالت بد بود ولی فقط نمیتونستی بخوابی اما گریه نمیکردی . کاش مثل آدم بزرگا . که وقتی ناراحتن . نمیدونم بیمارن . یا حوصله ندارن . دق دلی شونو روی یکی خالی میکنن شما هم این کارو میکردی . اینقدر گریه میگردی تا من و بابایی کلافه بشیم . اما فقط بی قرار بودی . و بس  حالا خدارو صد هزار مرتب...
10 دی 1390

واکسن چهار ماهگی

درسایم .سلام مامانی روزا داره میگذره شما بزرگتر و خانمترو زیباتر از روز قبل میشی . و من از وجودت سرمست تر و خوشحال ترو شاکرتر . امروز واکسن چهار ماهگیتو زدی  اول صبح خاله جان فرزانه رفتند براتون پرونده تونو گذاشتن تو نوبت و خودشون منتظر موندن تا ما رسیدیم . من که طبق معمول شما رو سپردم به خاله و خودمو رسوندم به دورترین جای ممکن که صدای ناله و یا گریه تونو نشنوم . دو سه دقیقه بعد دیدم سرو کله بابا جونی هم پیدا شد . بابا میگفت : آقای پرستار که میخواستن بهتون واکسن بزنن به بابا گفته : ( آقا کجا ؟ بیا پاشو محکم بگیر  ). اما بابا بهشون گفته که تحمل نداره و نمیتونه وایسه . خلاصه خ...
9 دی 1390

چهارماهگی و آغاز پنجمین ماه زندگی

            درسای عزیزم مهربانم ای خوب   یاد قلبت باشد   یک نفر هست که دنیایش را   همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده   و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد   مهربانم !این بار , یاد قلبت باشد   یک نفر هست که با تو   به خداوند جهان نزدیک است   و به یادت هر صبح , گونه سبز اقاقی ها را   از ته قلب و دلش می بوسد   و دعا می کند این بار که تو   با دلی سبز و پر از آرامش , راهی خانه خورشید شوی   ...
8 دی 1390

غمی به وسعت یک دنیا در همین نزدیکیها

دوستان عزیزم بصورت اتفاقی با وبی آشنا شدم که از خط خط نوشته هایش غمی جانکاه زبانه میکشد. بنام صبای پدر و به آدرس http://blog.sabayepedar.net/content/  . از شما دوستان مهربانم میخواهم به آدرس این وب مراجعه کنید و خود از نزدیک شاهد درد و رنج کودکی زیبا که متاسفانه چهار سال است دربند تخت و بیمارستان گرفتار شده است . سکوت در زندگی او نقش پر رنگی دارد . و در خانه ی او از صداو جست و خیز کودکانه خبری نیست . او نیازمند دعا ویاری شما مهربانان است . پس دست یاریتان را از او دریغ نکنید. ...
7 دی 1390

عروسک صورتی همبازی جدید درسا

درسا جونی .  این روزا یک همبازی جدید داری و باید بگم خیلی خیلی هم بهش وابسته ای . با نگاه قشنگت فقط دنبالش میگردی . اگر جند تا عروسک دوروبرت بذارم سریع اونو تو دستت میگیری و باهاش بازی میکنی . حرف میزنی . وقتی آهنگشو برات میزارم بیشتر خوشت میاد و عکس العملات به اوج میرسه .              ...
6 دی 1390

لالایی مادر (تقدیم به تمامی مادران دنیا )

لالایی شیره جان شستشو داد لالا لالا لب گویای مادر شب آرام ما در تاب شب بود دلش وز درد ما قابی ز غم بود به هر سرما رسد گرمای مادر چون او اسفند جانش را برافروخت به فانوس نگاهش جست بلاها لالایی اش دوای درد و تب بود لبم مست شراب آن لالایی همه نازها فروشش جان مادر کدامین می کشد خود ناز مادر ؟ بکن جمع لحظه های شب نخوابی کنی ضربش به عمرت هر چه افتاد شماری پرس و جو احوال مادر تو خود صفری در این منهای مادر کنون فردا و فرداهای کورند ببینید لقمه های درد مادر سری آتش وزین فردای مادر وگر سایه فکند بدرود مادر ...
5 دی 1390